دخمل گلم مریض شد
عسلم دیروز که از خونه مامان جون اینا اومیدیم خونه شما یه خورده داغ بودی ولی زیاد توجه نکردم بعد ساعت 12 شب بابایی گفت یه درجه بزار ببینیم چنده تا خیالمون راحت بشه من هم درجه گذاشتم دیدم بله شما تب درونی دارین و داری میسوزی به 38 رسیده بود شیاف کردمت البته قبلش تب بر دادم اثر نکرد بعد شیاف کردم تبت یه خورده پایین اومد تا ساعت 2 بیداربودم یهو خوابم برد با صدای تو که گفتی مامانی البته تو خواب پریدم خیلی حول خوردم سریع درجه گذاشتم دیدم تبت بالا رفته و شدش 39.5 خیلی ترسیدم بابایی رو بیدار کردم از ساعت 4 صبح تا الان که دارم مینویسم سرپام البه شما و بابایی الان لا لا هستین ساعت 4 صبح بیدارت کردیم که تو خواب تشنج نکنی بردمت حموم و با آب ولرم حمومت ک...
نویسنده :
زهره مامانی زهرا
12:33